نشریه:
دسته بندی:
اگر فقط یک کمپانی وجود داشته باشد که به طور کامل بتواند چشمانداز تکنولوژی را تغییر دهد آن کمپانی Apple است. خوب، احتمالا Google نیز از چنین موقعیتی برخوردار است. اما بسیاری از چیزهایی که ما هر روز از آنها استفاده میکنیم توسط تصمیماتی که Apple در کوپرتینو اتخاذ کرده است شکل گرفتهاند، حتی اگر واقعا برند Apple را بر خود نداشته باشند. اگر به سه دههی گذشته نگاهی بیندازیم مثل این است که اثرانگشت Apple تقریبا برروی هر چیزی دیده میشود. البته اینها همیشه هم چیزهای خوبی نبودهاند. در این مسیر، Apple اشتباهات مهلکی مرتکب شده و هر چیزی که این کمپانی روی آن دست گذاشته به طلا تبدیل نشده است. موفقیت Apple گاهی اوقات به قیمت قربانی شدن سایر کمپانیها و گاهی اوقات به قیمت خوشحالی کابران تمام شده است. اما این واقعیت که Apple توان فوقالعاده زیادی برای انجام تغییرات، خلق گرایشها و حتی تغییر روشی که جهان به تکنولوژیها و رفتارهای خاص فکر میکند دارد کماکان به قوت خود باقی است. آیا به دنبال مثالهای خاص هستید؟ در این مقاله به برخی از روشهایی که Apple جهان را تغییر داده است، از روزهای اول تا آیندهی نزدیک نگاهی میاندازیم...
تغییر دیدگاه نسبت به PCها
قبل از Apple: کامپیوترهای شخصی از دههی 1970 در اختیار ما بودهاند اما شما آنها را در تمام خانهها پیدا نمیکردید. طی دههی 1980، کامپیوترها سریعا رشد کردند و ارزانتر شدند. Apple خیلی زود وارد بازار شد اما اولین تلاشهایش ثمر نداد. هنوز هم در حال تلاش بود...
بعد از Apple: نقطهی چرخش اصلی در 1998 رخ داد. Apple سیستم iMac خود را ارائه کرد، یک یونیت شیک که در رنگهای مختلف عرضه میشد و در اختیار داشتن آن سریعا به یک آرزوی بزرگ بدل شد. سایر سازندههای PC هنوز هم برجهای بزرگ و کسلکنندهای عرضه میکردند بنابراین زیباییشناسی Apple محصولات این کمپانی را از بقیه متمایز میکرد. کامپیوترهای آن از یک هویت برخوردار بودند، یک شخصیت معین، نوعی راحتی و زیبایی که هنوز هم در این برند دیده میشود و به آن تعلق دارد. با وارد کردن Macها به بازار، Apple بخش مجزایی در بازار کامپیوتر ایجاد کرد. PC نه تنها نشانگر "کامپیوتر شخصی" بلکه یک کامپیوتر سازگار با IBM بود، در حالی که Macها چیز متفاوتی بودند. این قدرت برندینگ برای شما است. Macهای اولیه کمپانی Apple بازی را تغییر دادند زیرا آنها به جای این که صِرفا "ابزار" باشند کامپیوترهای شخصی را به یک هویت و نشانهای از یک موقعیت بدل کردند.
محبوب کردن GUI (اینترفیس گرافیکی کاربری)
قبل از Apple: در اینجا هم Apple اولین کمپانی نبود که به ایدهی رابط گرافیکی کاربر دست پیدا کرد. اما Apple همیشه چیزی را اختراع نمیکند که از آن طریق به بهترین و مشهورترین کمپانی برای فروش آن بدل شود. ریشهی GUI را میتوان در Xerox PARC، بازوی تحقیقاتی و توسعه Xerox جستوجو نمود. محققان روشی برای تعامل با کامپیوترها از طریق پنجرههای متحرک و آیکونهای روی صفحه توسعه داده بودند اما Xerox نمیدانست چگونه باید سیستم خود را تجاریسازی و به کالا تبدیل کند.
بعد از Apple: استیو جابز در بازدیدی از PARC نمایشی از کامپیوتری مشاهده کرد که اینترفیس کاربری PARC را اجرا میکرد و سریعا به پتانسیل آن پی برد. او با استفاده از مهندسان خود در Apple آن را تغییر شکل داد و عرضه نمود. ناگهان به جای نگاه کردن به خطهای کُد برروی اسکرینها، مردم به تصاویر و عکسهایی که درکشان بسیار ساده بود نگاه میکردند. تصور استفاده از هر کامپیوتری به شکلی غیر از این بسیار دشوار است.
سادهسازی ماوس
قبل از Apple: ماوس کامپیوتر چیز دیگری است که استیو جابز در بازدید از PARC مشاهده نمود. نمونهی اولیهی ماوس کامپیوتر از دههی 1960 در دسترس قرار داشت و چندین طراح و کمپانی مختلف به ایدهای مشابه برای دیوایسهایی که بتوانند نشانگرهای روی صفحه را کنترل کنند دست پیدا کرده بودند اما تلفیقی از Xerox و Apple بود که به این دیوایس جان بخشید. نسخهی Xerox از ماوس سه دکمه داشت که به جای این که کنار هم جای گیرند بر بالای هم قرار گرفته بودند. ماوس اساسا دو چرخ در درون داشت و از نور برای ردیابی حرکت ماوس بهره میگرفت. پُر اشتباه و غیر قابل اعتماد بود و در عین حال ساخت آن به شدت گران تمام میشد. اما استیو جابز وارد شد و ...
بعد از Apple: جابز پتانسیل ماوس را مشاهده کرد اما میدانست مجبور است آن را ارزانتر و قابل اعتمادتر تولید کند. Apple یک طراح صنعتی به نام Dean Hovey را استخدام کرد تا برروی این مشکل کار کند و پس از آزمایش با توپها، او به یک نسخهی تک دکمهای از ماوس دست پیدا کرد که به همراه Apple Lisa ارائه شد. از این دیوایس اساسا استقبال خوبی نشد اما وقتی Apple مکینتاش 128K را عرضه کرد توجه عموم مردم به آن جلب شد. Apple سابقهی خوبی در متقاعد ساختن مردم برای تجربه کردن روشهای جدید برای انجام کارها دارد، حتی زمانی که این روشها غیرخلاقانه به نظر برسند و ماوس کامپیوتر رایج و محبوب شد. روشی که Apple درخصوص ماوس در پیش گرفت طی سالها تغییرات زیادی را پشت سر گذاشته است اما هنوز یک نکته در آن ثابت باقی مانده است: همان دکمهی منفرد.
کُشتن فلاپی دیسک
قبل از Apple: دیسکهای فلاپی در دههی 1960 اختراع شدند و در دههی اول کامپیوترهای شخصی تغییرات نسبتا اندکی پیدا کردند. اولین دیسکها 8 اینچی و واقعا انعطافپذیر بودند. در اوایل دههی 70، اینها با دیسکهای 5 ¼ اینچی جایگزین شدند که به نوبهی خود دیسکهای 3 ½ اینچی جایگزین آنها گردیدند، مثل تمام تکنولوژیهای دیگر، آنها با گذشت زمان بهتر و کوچکتر شدند اگرچه زمانی که نسخههای 3 ½ فراگیر شدند اسمشان دیگر معنایی نداشت زیرا آنها در کیسهای سخت پلاستیکی جای میگرفتند. از سوی دیگر با گذشت زمان برنامههای کامپیوتری نیز بزرگتر شدند و اپلیکیشنها برروی مجموعهی زیادی از فلاپیها جای میگرفتند. به یک فرمت ذخیرهسازی جدید نیاز بود و CD-ROMها این خلاء را پُر کردند.
بعد از Apple: دیسکهای فلاپی از قبل در حال نابود شدن بودند اما در 1998 وقتی Apple سیستم iMac خود را با یک درایو CD و بدون فلاپی عرضه کرد تیر خلاص فلاپیها شلیک شد. نکته روشن و واضح بود: CDها آینده بودند و دیگر نیازی به فلاپی نبود. اگرچه اندکی طول کشید تا مردم آن را قبول کنند و از آنجایی که iMac نمیتوانست برروی CD بنویسد، آنها برای مدتی در دسترس بودند زیرا مردم کماکان نیاز داشتند به طور مقطعی چیزهایی را برروی دیسک ذخیره کنند. اما آخرین باری که یک فلاپی دیسک دیدهاید کِی بوده است؟
درگاههای سریال و موازی
قبل از Apple: قربانیان دیگر پیشرفتهای بدون توقف Apple درگاههای سریال و موازی هستند. قبل از این که USB فراگیر شود، تجهیزات جانبی از طریق گسترهی وسیعی از درگاههای متفاوت و چندین پین به کامپیوترها متصل میشدند. درگاههای سریال دادهها را به شکل یک بیت در هر زمان انتقال میدادند و درگاههای موازی امکان انتقال چندین بیت به طور همزمان را فراهم میکردند و سرعت و شکل درگاهها با گذشت زمان متحول شد و کافی است اشاره کنیم Apple ایدههای دیگری در سر داشت.
بعد از Apple: در 1998، Apple آینده را در USB میدید و iMacهای جدید این کمپانی بدون درگاههای سریال عرضه شدند. اعتراضهای اندکی از سوی مشتریان بیان شد اما Apple به شکلی بسیار جدی بر عقیدهی خود مبنی بر این که USB آینده را شکل میدهد پا بر جا ماند و به نقطهای رسید که درگاههای موازی را حذف کرد. ممکن است هنوز هم PCهایی پیدا کنید که یک درگاه موازی دارند اما آنها حالا درگاههایی تاریخی و قدیمی محسوب میشوند زیرا USB و Ethernet به طور کامل جایگزین آنها شدهاند. تا سال 2005 Apple درگاه FireWire را نیز از دور خارج کرد. دوباره مقاومتهایی ایجاد شد خصوصا این بدان معنا بود که مشتریان مجبور بودند iMacهای جدیدی بخرند که با بسیاری از تجهیزات جانبیشان کار نمیکرد اما باز هم Apple توجهی به این موضوع نکرد. به نظر میرسد وقتی Apple یک راهحل شکوهمند را در افق پیش رو میبیند متوقف نمیشود و چیزی که به زودی از میدان به در خواهد شد به خوبی تشخیص میدهد. ما دوباره به این موضوع برمیگردیم.
تغییر روش گوش کردن به موسیقی
قبل از Apple: اولین پخشکنندهی MP3 در 1997 عرضه شد اما این دیوایسها- و فرمت MP3- مشکلات زیادی داشتند. پخشکنندهها خیلی ابتدایی بودند و کنترلهای اندکی داشتند و از حداقل فضای ذخیرهسازی برخودار بودند و سازندهها با لوایح قانونی ایالات متحده روبرو شدند زیرا RIAA(Recording Industry Association of America) یا انجمن صنعت ضبط آمریکا فکر میکرد آنها ترغیبکنندهی موسیقی دزدی هستند. اما دادگاهها رای به قانونی بودن پخشکنندههای MP3 دادند و تعدادی از سایر سازندهها وارد بازار شدند... و سپس نوبت Apple رسید.
بعد از Apple: اولین iPod در 2001 عرضه شد. این دیوایس که توسط Jonathan Ive طراحی شده بود اولین نمونه از چیزی بود که نهایتا iPodها را از سایر پخشکنندههای MP3 متمایز ساخت: چرخ کلیک. آن مهندسی هوشمندانه امکان پیمایش برروی کتابخانهی موسیقی دیوایس را به یک تجربهی لمسی بدل کرد و بسیار خلاقانهتر (و راضیکنندهتر) از استفاده از دکمهها بود. در عین حال از ظرفیتی معادل 5 گیگابایت برخوردار بود که فضایی کافی برای ذخیره کردن حدود 1000 آهنگ ارائه میکرد که بسیار بیشتر از اولین پخشکنندهها به شمار میرفت. iPodهای اولیه فقط میتوانستند با Macها سینک شوند که بازارشان محدود بود اما تا 2002، Apple دیوایسهای iPod سازگار با PC را ارائه کرد و محبوبیت این دیوایس از اینجا به بعد به شدت افزایش پیدا کرد. یک بار دیگر Apple چیزی خلق کرده بود که خیلی خوب به نظر میرسید و باعث خوشحالی کابران میشد، تقریبا تا نقطهای که هر کسی که از یک برند دیگر MP3 Player استفاده میکرد حس میکرد از یک مقلد سطح پائین بهره میگیرد.
خلق یک بازار قانونی برای موسیقی دیجیتال
قبل از Apple: اولین فروشگاههای آنلاین موسیقی در اواخر دههی 1990 راهاندازی شدند اما بدون دیوایسهایی که بتوانند موسیقی را برروی آنها پخش کنند بسیار خام دستانه بودند. آنها در عین حال سریعا با سرویسهای به اشتراکگذاری غیرقانونی نظیر Napster و Kazaa روبرو شدند که به متقاعد ساختن آدمهای این صنعت مبنی بر این که موسیقی دیجیتال میتواند ایدهای خوب یا حتی یک مدل تجاری حیاتی باشد کمکی نمیکرد. در 1998، چند کارمند سابق Apple توانستند SoundJam MP را ایجاد کنند که نرمافزار پخش MP3 بود که با MacOS کار میکرد و در عین حال برندDiamond Rio را برای MP3 Playerها ایجاد کردند و سپس در 2000 Apple این کمپانی را به تملک خود در آورد.
بعد از Apple: آن کارکنان سابق Apple، که Jeff Robbin و Bill Kincaid بودند در کنار Dave Heller دوباره به Apple برگشتند تا نرمافزار خود را به iTunes تبدیل سازند اما آن نسخهی اولیه تنها یک نرمافزار مدیریتی برای موسیقی بود که نوشتن برروی CD به شکل توکار در آن گنجانده شده بود. نقطهی عطف واقعی اندکی بعد رخ داد، در 2003 و زمانی که Apple فروشگاه iTunes یا iTunes Store را راهاندازی کرد. iTunes Store به عنوان یک جایگزین قانونی برای دانلودهای غیرقانونی، محتوا را از تمامی لیبلهای ضبط موسیقی ارائه میکرد و اساسا فقط در دسترس کاربران Mac قرار داشت اما به زودی به روی همهگان باز شد. یک بار دیگر Apple چیز جدیدی خلق کرده بود، چیزی که در آن زمان بعید به نظر میرسید یا غیرخلاقانه بود- زیرا چرا مردم باید برای چیزی غیرملموس پول پرداخت کنند که از قبل و بدون پرداخت پول آن را به دست آورده بودند؟ این به چیزی آنچنان موفق تبدیل شد که حالا تصور جهان بدون آن غیرممکن مینماید.
افزایش انتظارت ما از گوشیهای هوشمند
قبل از Apple: در اوایل سال 2000، تلفنهای موبایل هوشمندتر میشدند: علاوه بر پیامهای متنی و تماسهای تلفنی، مدلهایی وجود داشت که میتوانستند به سرورهای ایمیل دسترسی پیدا کنند یا دسترسی محدودی به اینترنت داشتند. گوشیهای هوشمند عموما کاربران تجاری را هدف گرفته بودند؛ به BlackBerryهای اولیه یا Nokia 7650 فکر کنید البته مدلهایی هم بودند که هدفشان افراد حرفهای در حوزهی تکنولوژی مثل Sidekick که پاریس هیلتون از آن استفاده میکرد بود. اگرچه برای اکثر مردم آنها بسیار بزرگ و حجیم و استفاده از آنها بسیار دشوار بود.
بعد از Apple: در 2007 Apple اولین iPhone را عرضه کرد و همه چیز تغییر یافت. پروژهی iPhone برای چندین سال مراحل توسعه را طی میکرد اما هنوز هم یک شوک و شگفتی بود: یک دیوایس شیک و باریک بدون صفحه کلید و ویژگیهایی که در آن گنجانده شده بود تقریبا غیرممکن به نظر میرسید. میتوانست از اینترنت واقعی استفاده کند نه فقط نسخهی بیمصرف WAP و از یک GPS برخوردار بود که به معنای دسترسی به نقشهها، جستوجو برای یافتن فعالیتهای تجاری و استفاده از قابلیت navigation در هر جایی که بودید میشد. درنتیجه دیوایسی انقلابی بود و حالا ابتداییترین گوشیهای هوشمند نیز از ویژگیهایی برخوردار هستند که در کمتر از یک دهه قبل فوقالعاده به نظر میرسید.
تغییر روش تعامل با تلفنها
قبل از Apple: قبل از iPhone، گوشیهای هوشمند و PDAها (دستیارهای شخصی دیجیتال) یا نسخههای مینیاتوری از صفحه کلیدهای کامل داشتند، مثل BlackBerry و یا صفحه لمسیهایی داشتند که مجبور بودند از stylusهای حرفهای و تخصصی استفاده نمایند. آیا Palm Pilot را به یاد میآورید؟ آنها دکمههای مینیمالی داشتند و کاربران باید با استفاده از میلههای پلاستیکی مخصوصی که به همراهشان ارائه میشد با آنها سر و کله میزدند. این کار بسیار وحشتناک، کسلکننده و غیرخلاقانه بود زیرا شما مجبور بودید اطمینان حاصل کنید که stylus را گم نمیکنید یا ریسک خرید یک stylus جدید را بپذیرید.
بعد از Apple: یکی از دلایلی که iPhone به چنین پدیدهای تبدیل شد این بود که Apple همیشه درک کرده است چگونه نسبتی بین محصولاتش و مشریان آن محصول ایجاد کند. برای عملکرد iPhone، شما فقط از انگشتان خود برای کشیدن یا فشار دادن آیکونها یا لینکهای روی اسکرین استفاده میکنید. Apple با معرفی gestures یک گام جلوتر رفت. چیزهایی به سادگی pinching برروی اسکرین برای زوم قبل از iPhone شنیده نشده بود و Apple زبان gesture خود را در گذر سالها توسعه داده است و استفاده از چند انگشت برروی اسکرینها را به کاربرانش آموزش داده است تا بتوانند از درجات مختلفی از فشار برای انجام اعمال متفاوت بهره بگیرند. وقتی شما کنترل یک iPhone را از طریق انواع مختلف لمس یاد بگیرید عدم ایجاد حسی از لذت برای کاربر تقریبا غیرممکن خواهد بود. در اینجا هم Apple نشان داد به چه خوبی طراحی را درک میکند و مردم چگونه به محصولی که از طراحی بسیار خوبی برخوردار باشد عکسالعمل نشان میدهند.
خلق اکوسیستم اپلیکیشن
قبل از Apple: نرمافزار چیزی بود که قبلا در یک جعبه ارائه میشد. شما آن را خریداری میکردید و از رسانهی فیزیکی برای نصب آن برروی کامپیوترتان استفاده میکردید. اگرچه حالا هر جایی که چیزی برروی کامپیوتر، کنسول بازی، تبلت یا موبایل خود نصب میکنید این کار را به شکل آنلاین و از طریق نوعی فروشگاه اپلیکیشن انجام میدهید. اپلیکیشنها از قبل از گوشیهای هوشمند iPhone مثل Pilot هم وجود داشتند اما App Store بود که واقعا همه چیز را تغییر داد- حداقل با واداشتن ما به استفاده از واژهی apps به جای programs.
بعد از Apple: در جولای 2008 ، App Store به روی کاربران تجاری باز شد. قبل از آن هیچ چیزی شبیه به آن وجود نداشت مگر این که iTunes را به حساب بیاورید که بازار آنلاین را برای موسیقی (و نهایتا برای سایر محتوا مثل فیلمها) شکل داد اما App Store یک هیولای متفاوت بود. دستکم گرفتن بزرگی آن غیرممکن است. App Store احتمالات بیپایانی را به روی کارهایی که میتوانید با iPhone خود انجام دهید باز کرد؛ یک اکوسیستم کاملا جدید برای نرمافزار خلق نمود؛ مشاغل زیادی ایجاد کرد و توسعهدهندههای نرمافزار را به ستارههای راک بالقوه میلیونر بدل ساخت. بدون App Store، فعالیتهای تجاری نظیر Uber وجود نداشتند و چیزهایی نظیر Angry Birds نمیتوانستند تا این حد محبوبیت کسب کنند. رُقبای Apple به زودی جایگزینهای خودشان را ایجاد کردند و Android Market چند ماه بعد راهاندازی شد و مدل App Store حالا عامل عملکرد همه چیز است. حتی PCهای ویندوزی.
تبدیل تبلت به یک جایگزین همهکاره برای لپتاپها
قبل از Apple: قبل از اختراع iPad به سختی میتوان گفت یک تبلت چه چیزی بوده است. در اوایل دههی 2000 چندین سازندهی دیگر شامل Palm, Microsoft, Nokia و Motorola برروی یک دیوایس اینترنتی به شکل تبلت کار میکردند که اغلبشان یادآور دستیارهای دیجتال بودند که با اسکرینهای سیاه و سفید و صفحهکلیدهای زُمُخت تکمیل میشدند.
بعد از Apple: در 2010 Apple ، IPad را معرفی کرد و مثل بسیاری از اعلامهای دیگر Apple، این دیوایس جدید عکسالعملهای متفاوتی را برانگیخت. از نظر طراحی، یادآور یک iPhone بیش از حد بزرگ به نظر میرسید . منتقدان آن متوجه نکتهی اصلیاش نشدند- شما نمیتوانستید آن را درجیبتان بگذارید، نمیتوانستید تماس تلفنی بگیرید و در عین حال اسم آزاردهندهای هم داشت. اگرچه Apple نهایتا پیروز شد. عرضهی iPad باعث شد مردم در خیابانها صف بکشند و بیشتر از 100 میلیون یونیت از آن در عرض دو سال به فروش رفت. رُقبای Apple نیز نسخههای خودشان را عرضه کردند و تبلتها به یک دیوایس اجباری دیگر تبدیل شدند. Apple اساسا مقولهی جدیدی در بازار اختراع کرده بود.
اجبار در افول رسانهی اُپتیکال
قبل از Apple: پس از افول فلاپی دیسک، CD-ROMها قبل از این که با DVDها جایگزین شوند فرمت انتخابی ذخیرهسازی بودند. درایوهای فلاپی دیسکها از کامپیوترها محو شدند و با درایوهای CD و سپس درایوهای DVD که از فرم فاکتوری مشابه CD و از همان شکل و اندازه برخوردار بودند و با آنها سازگاری داشتند جایگزین شدند. درایوهای DVD نیز برای این که درون لپتاپها جای بگیرند به اندازهی کافی باریک بودند. اما با شروع و افزایش محبوبیت دانلودها و سرویسهای استریمینگ آن درایوها روز به روز اهمیت خود را از دست دادند. و زمانی که Apple شاهد چیزی در حال افول است چه اتفاقی رخ میدهد؟ ما این را قبلا دیده بودیم.
بعد از Apple: Apple در 2008 و زمانی که Macbook Air را بدون درایو اُپتیکال معرفی نمود شروع به کنار گذاشتن درایوهای DVD کرد. در 2010، iMacهای جدید نیز فاقد درایوهای توکار بودند. حالا فقط یک مدل از کامپیوتر Apple درایو اُپتیکال دارد. کاملا روشن است که Apple میداند دیسکهای اُپتیکال آیندهای ندارند بنابراین آنها را کنار گذاشته است. درعوض، کاربران Mac میتوانند از دیوایس های USB استفاده کنند و یا هر چیزی که احتیاج دارند از App Store دریافت کنند. به نظر نمیرسد سایر سازندهها نیز آیندهای برای DVDها متصور بدانند و بنابراین این درایوها حذف خواهند شد.
تلاش برای از بین بدون پایهی هدفون
قبل از Apple: تاریخچهی پایهی استاندارد هدفون را میتوان در سالهای دههی 1870 جستوجو کرد که بدین معنا است که این یک کیت به شدت تثبیت شده به شمار میرود. و همین پایه یکی از اندک کانکتورهای استاندارد شده در جهانی است که دیوایسهای ساخته شده توسط کمپانیهای مختلف به دنبال شارژرها و باتریها و انواع و اقسام چیزهای دیگر هستند. شما میتوانید از یک هدفون مشابه که برروی PC خود استفاده میکنید در تلفن یا iPod خود نیز بهره بگیرید؛ این پایه همه جا یک شکل دارد. حالا که گوشیهای هوشمند میتوانند موسیقی پخش کنند اغلب مردم همیشه از یک جفت هدفون استفاده میکنند. earbudهای سفید رنگ Apple نیز بسیار متداول هستند و بخش عظیمی از بازار iPodها را به خود اختصاص میدهند. هیچ مشکل بدیهی و قابل فهمی با پایهی هدفون وجود ندارد به جز این که شاید نیاز داشته باشد شما هدفونها را با استفاده از یک کابل دراز که به سادگی خراب میشود به دیوایسهای خود متصل کنید و حتی میتوان آن را یک باگ در نظر گرفت زیرا بدین معنا است که هر چند وقت یک بار شما نیاز به جایگزین ساختن هدفونها دارید.
بعد از Apple: بنا به دلایلی کاملا مشخص، Apple به این نتیجه رسیده است که میتواند کار بهتری از پایهی هدفون قدیمی و قابل اعتماد انجام دهد. iPhone 7 فاقد آن است و در عوض کاربران میتوانند هدفونها را از طریق درگاه Lightning متصل کنند و یا از EarPodهای بیسیم Apple که از طریق بلوتوث متصل میشود استفاده کنند. معایبی در استفاده از هر دو نوع هدفونهای جدید وجود دارد که هدفونهای قدیمی فاقد آن بودند: هدفونهای Lightning از همان درگاهی که شارژر iPhone استفاده میکند بهره میگیرند بنابراین شما نمیتوانید از هر دو به طور همزمان استفاده کنید در حالی که هدفونهای بلوتوثی نیاز به شارژ دارند و فقط حدود 5 ساعت دوام میآورند. بدیهی است که مقاومتهایی در برابر این تغییر وجود داشته است اما تاریخ بارها و بارها نشان داده است که اگر Apple تصمیمی اتخاذ کرده باشد این مقاومتها آن را از صحنه به در نخواهد کرد. آیا طی پنج سال آینده همهی ما از هدفونها بیسیم استفاده خواهیم کرد؟ بسیار مُحتمل است.
چه چیزی در انتظار ما است؟
تصور این که اگر Apple به همهی اینها فکر نکرده بود تکنولوژی امروزی به چه شکلی بود غیرممکن است. چیزهای زیاد دیگری وجود دارد که ما در اینجا اشارهای به آنها نکردیم مثل از بین بُردن Adobe Flash، تغییر روشی که ما به فروشگاههای کامپیوتری فکر میکنیم و حتی تغییر سیکل کامپیوترها و تلفنهای جدید. البته در این مسیر شکستها و حرکتهای غلطی هم وجود داشته است اما برای آیندهی پیشِرو به نظر میرسد Apple به خوبی راه خود را در پیشرفت صنعت تکنولوژی ادامه خواهد داد. با در نظر گرفتن این موضوع گام بعدی چه خواهد بود؟ خوب، بیشتر درگاههای رایج امروزی به همین زودیها به تاریخ میپیوندند زیرا آخرین MacBook Pro کمپانی Apple درگاه HDMI ندارد، فاقد یک شکاف کارت SD است و حتی درگاه USB استاندارد هم ندارد. درعوض، فقط درگاههای Thunderbolt 3 دارد. اینها کوچکتر از درگاههای استاندارد USB هستند و میتوانند دادهها را سریعتر منتقل کنند... اما آنها نمیتوانند به گسترهی وسیعی از تجهیزات جانبی که مردم از قبل در اختیار داشته و از آنها استفاده کردهاند متصل شوند. ایجاد خشم، سپس تحول و تکامل، سپس قبول و پذیرش و سپس تطبیق عمومی با استاندارد؟ این روشی است که Apple در گذشته از آن بهره گرفته است. تصور این که درگاههای USB ممکن است در عرض چند سال از بین بروند واقعا فوقالعاده است اما اگر Apple بتواند کل جهان انگلیسی زبان را متقاعد کند از حروف بزرگ در وسط کلمات استفاده کنند و به آن اهمیتی ندهند احتمالا میتواند هر کاری انجام دهد.
افزودن دیدگاه جدید